بارداری
ما بعد از یک سال که از سالگرد ازدوجمون گذشت در 21/8/88 متوجه شدم که باردام یعنی درست در 21/7/88 من باردار شده بودم منو امید از این خبر خیلی خوشحال شدیم .چون واقعاً من بچه دوست داشتیم .
در روز 23/8/88 رفتم آزمایشگاه جواب مثبت بود.
دو روز بعد از آن رفتم دکتر دکتر که توی بیمارستان تهران کلینیک بود خانم شادانلو اون به من سونوگرافی داد و وقتی من رفتم سونوگرافی گفت درست 5/7 هفته هستی و صدای قلب بچه رو شنیدم (رفتم بیمارستان این سینا )
بعد دکتر رمو عوض کردما و رفتم پیش خانمی که پسر عمو جهانگیر معرفی کرد و خیلی معروف بود خانم زهرا وزیری
اون به من قرص های زیادی روز به روز شکم من بالاتر می بامد که در 13 هفته گی در 30 /10/88 رفتم دوباره سونوگرافی و برای اینکه ببینم آیا دهانه رحمم باز است یا نه که الحداله نبود و خانومه گفت 60% یچه است پسر است رفتم آزمایش خون که در آزمایش خون قندم بالا بود که من مجبور شدم 3 روز در بیمارستان دی بمونم و بعد از آن بعد از گریه زاری های فروان بالاخره من باید انسولین می زدم با این هم ساختم در 16 هفتگی یعنی درست اول ماه 5 من صبح از خواب بلند شده بودم که احساس کردم یک ضربه خورد زیر شکمم احساس قشنگی بود.
یواش یواش داره شکمم گنده می شه زیر دلم احساس درد می کنم چون توی این زمان مجبورم که رزیم بگیریم زیاد چاق نشدم .خدایا خداکنه بچه ام سالم باشده
اسم های زیادی براش انتخاب کردیم کسری - دانیال - راستین - رادین نمی دونم کدومو بزاریم .
در هفه 17 هر روز رفتم آزمایش ژنتیک و الحمداله خوب بود خدایا تا آخرش همین قدر خوب باشه
حالا الان هفته بیستم هستم آخر هفته باید برم سونوگرافی سه بعدی خدایا همه چیز خوب باشه .امروز 45/12/88 است به امید خدا
ایشاله یک بچه توپول سالم به دنیا بیارم